«مثل دو قلوهای همسان بودیم؛ تنها کسی بودم که جرات مخالفت با تو را داشت!»؛ متن کامل نامه تاثیر گذار برایتنر برای تولد هوینس
نامه پل برایتنر در تولد 70 سالگی اولی هوینس که عمق ارتباط قلبی او را به همبازی سابق خود نشان می دهد.
پل برایتنز و اولی هوینس را شاید بتوان دو قلو توصیف کرد. آنها 55 سال است که یکدیگر را می شناسند. موفقیت های بزرگی در بایرن و تیم ملی آلمان به دست آورده اند. این دو بازیکن سابق بایرن و آلمان که سالهاست در کنار یکدیگر در تیم مدیریتی بایرن نیز فعال هستند. اولی هونس و پل برایتنر پس از اختلاف طولانی در مراسم گرد مولر با وساطت رومنیگه در اوت گذشته انجام شد. برایتنر تابستان گذشته گفت:
اکنون ما برای دههها به گونهای رفتار کردهایم که حتی کودکان کوچک هم چنین رفتاری نمیکنند.
اکنون پل برایتنر با انتشار نامه ای اینگونه تولد دوست همیشگی خود را تبریک می گوید.
اولی عزیز
در اکتبر 1966 در دوره انتخاب جوانان آلمان جنوبی در کارلسروهه با یکدیگر آشنا شدیم. زمانی که اتاق های دو نفره اختصاص یافت. من تنها 15 و تو نیز 14 سال بیشتر نداشتی. به صورت اتفاقی با یکدیگر آشنا شدیم و دیگر جدا نشدنی شدیم. سالها در اتاق مشترک بودیم، من همیشه با قطار از فریلنسینگ از طریق مونیخ به اولم میرفتم و چند ساعتی در سفر برگشت تا آخرین قطار با هم بودیم.
با وجود داشتن دیدگاه هایی متفاوت و حتی متضاد اشتراک های مهمی مانند تعهد و تلاش داشتیم که ما شبیه به دو قلوهای همسان می کرد. میدانستیم که 100 درصد می توانیم به یکدیگر، در زمین و در زندگی تکیه کنیم. به دلیل شرایط، هر دوی خیلی زود بزرگ شدیم.در 1970 به بایرن رفتیم و برای مدت طولانی شبیه به زوج شدیم و می دانستیم چگونه مشکلات را پشت سر بگذاریم.
بهعنوان یک بازیکن حرفهای، برای مدتی عادت داشتی که یک ترازو همیشه با خود همراه داشته باشی و وزن خود را بسنجی، هرگز فراموش نمیکنم که چگونه در مارس 1973 آماده بازی برابر آژاکس در مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان بودیم. تو لبخند زنان گفتی: "پل، من احساس خوبی دارم!" 4-0 باختیم. و پس از بازگشت بعد از بازگشت به هتل به تو گفتم: این ترازو را از پنجره پرتاب کن یا من این کار را انجام می دهم!
آنقدر به هم وابسته بودیم که حتی برای یکدیگر تصمیم می گرفتیم و با وجود دوری تماس تلفنی قطع نمی شد. (پل برایتنر به رئال مادرید رفته بود 1974-1974) درست پیش از از جام جهانی 1974 کتاب مشترک منتشر کردیم. پیشنهاد تو: هر نسخه را امضا کنیم. با خودم فکر کردم: خوب، چند هزار امضا بیشتر نیست. در نهایت به طور دقیق 307500 کتاب وجود داشت و ماه ها پس از جام جهانی بسته های کتابی بود که برای من در مادرید ارسال می شد.
تماس ما در طول سه سال حضور در اسپانیا قطع نشد و هر چند هفته یک بار همدیگر را نیز می دیدیم. تو تجربه من در رئال که در آن زمان بیش از 600 کارمند داشت را گرفتی و تلاش کردی بایرن نیز به یک باشگاه جهانی تبدیل شود. رویای مشترک
در تمام این سال ها مشاجره ای در کار نبود و نخستین تنش در ژانویه 1983 داشتیم. زمانی که تو مدیر بودی و من تصمیم گرفتم در پایان فصل استعفا بدهم. می توانی درک کنی چرا در اوج در 31 سالگی فوتبال را رها کردم چرا خود تو در 27 این کار را کردی. همیشه به بازیکنان می گفتی :"تا می توانید بازی کنید. این بهترین زمان زندگی شماست" سرنوشت تو شانس بزرگی برای بایرن بود. با نگاهی به گذشته، بی نهایت از تو سپاسگزارم، زیرا در غیر این صورت نمی توانستم به عنوان یک مقام رسمی کار حرفه ای را آغاز کنم. من می خواستم از فوتبال رها شوم. این واقعیت که من گهگاه به طور علنی به شما و باشگاه بایرن انتقاد می کردم به این دلیل بود که هم تو و هم بایرن همیشه برای من مهم بودید. امروز هم از برخی تصمیمات انتقاد کردم زیرا تنها کسی بودم که جرات مخالفت با تو را داشتم. من می خواستم توجه را به چیزهایی جلب کنم که به نفع بایرن ماست. اگر این موضوع برایم اهمیت نمی داشت اینکار را نمی کردم.
اولی عزیز، خوشحالم که هر دو به اختلاف را کنار گذاشتیم و می توانیم از داشتن یکدیگر لذت ببریم. برای تولدت، بهترین ها را آرزو می کنم. من و کارل هاینز رومنیگه چیز بزرگی را دوباره به دست آوردیم. از آنجایی که من چند ماهی از تو بزرگتر هستم، می توانم اطمینان دهم: 70 سالگی به تو آسیب نخواهد زد.